مریم و ... نی نامه

در کلبه ما رونق اگر نیست ...صفا هست.

مریم و ... نی نامه

در کلبه ما رونق اگر نیست ...صفا هست.

دریا گناه مریم
همیشه سادگیشه
شاید یه زخم کهنه
حدیث زندگیشه

دریا دلم میگیره
از همه ی آدما
چرا نمک میزارن
رو زخم کهنه ی ما

دریا میخوام بدونم
چرا مریم غصه
همیشه کم میاره
پشت درای بسته

دریا گلایه دارم
از سرنوشت و تقدیر
چرا هی بسته میشم
به پاره های زنجیر.










۲ مطلب با موضوع «داستان خواب من...» ثبت شده است

 

شاید حدود 15سال پیش بود...؟!

 

خونه قبلیمون زندگی میکردیم. همسایه پیری داشتیم که...

 

پسر35ساله خیلی عصبی داشت.من تا اون روز در جریان نبودم .

 

 عادت داشتم همیشه آهنگ با صدای بلند گوش کنم.

 

طبق معمول هر روز اون روزم ناخودآگاه رفتمو آهنگ گذاشتم با صدای بلند

 

یهویی یاد پیره زن همسایه افتادم ودلم بحالش سوخت و کلا ضبط رو خاموش کردم.

 

همون شب وقتی خوابیدم نیمه شب روحم بپرواز در آومد و از جنگلها و خونه ها گذر کرد

 

نیمه شب بود و گنبد مساجد از بالا پیدا بود همچنین گنبد امام زاده ها...؟!

 

ناگهان دیدم بالای جنگلی هستم که از بالا انگار فانوسی سوسو میزد اراده کردمو رفتم پایینتر

 

دیدم یه قبر غریبی وسط جنگل رها شده .ناگهان یاد غربت بی بی فاطمه زهرا افتادم 

 

یهو صدای گریه نوزادی از زیر قبر بلند شد. تمام تنم مور مور شد 

 

با خودم گفتم این کودک شاید کودک سقط شده بانو باشه...

 

بعد بیدارشدم تا مدتها خوابم نبرد واون گریه رو میشنیدم انگار...؟!

 

و اما هدف از تکرار این خواب؟!

 

خدا برای بنده هاش خیلی ارزش قائله 

 

فقط بخاطر اینکه دل یه پیره زنو نشکستم روحمو بپرواز در آورده بود...

 

دوست دارم خدا...

 

خیلی....

 

 

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۳ ، ۲۲:۵۲
مسافر 51

 

یه شب خواب دیدم :

 

یه پرستاری اومده یه آمپول به پشت دست راستم تزریق کرد .

 

جالبه که وقتی بیدارشدم جاش خیلی درد میکرد .

 

بعد چند روز متوجه شدیم پولمونو بالا کشیدنو ...

 

خلاصه اینکه همسرم خیلی خیلی غیر قابل تحمل شده بود ...؟!

 

جالبتر اینکه من اونقدر صبور شده بودم که کوچکترین اعتراضی به او نمیکردم .

 

ناگفته نمونه که درد تزریق هنوز اذیتم میکرد

 

شد بعد مدت کوتاهی وام گرفتیم و جابجایی و مشگل تقریبا حل شد و ...

 

شوهرم دیگه بحالت عادی برگشت 

 

و جالبتر اینکه دیگه از سوزش دست و صبوریت من خبری نبود .

 

بنازم خدا رو که در همه حال کمکمون میکنه و ما توجهی بهش نداریم.

 

به پیامهای خوابمون اهمیت بدیم.

 

 

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۳ ، ۲۳:۵۱
مسافر 51