بهار...
سه شنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۲، ۰۶:۱۲ ب.ظ
۹۲/۰۶/۱۹
سلام مریم جون .معلومه که تنهات نمیزارم اگر هم وبلاگم رو بستم تو رو تنها نمیزارم بهت سر میزنم من رفیق نیمه راه نیستم یه روزی دلم خیلی گرفته بود تو همون روز انگار ویروس بستن وبلاگ اومده بود سه تا از دوستام خدا حافظی کردن تو هم که سرت شلوغه و دیگه کم پیدایی گفتم من دیگه چرا هستم حدود یک هفته مهمون داشتم عروسی در پیش داریم در گیر لباس و خیاطی و اینا دیگه کم وقت میکنم بیام نت .واسه همین اون پست رو گذاشتم که چند نفری اومدن و شدیدا دعوام کردن که اگه ببندی ما هم میبندیم حالا شنبه دارم میرم شمال برا یک هفته بر میگردم ببینم چی میشه .عزیز دلم باعث خوشحالیه منه که تو شادی هات شریک باشم این چه حرفیه که میزنی .خودت رو واسه ادرس ناراحت نکن من از لینکت میام همون اسمت کافیه باشه نفس
سلام مریم جون خوبی چه خبرا ای بابا دیگه از سر شلوغی و کم سر زدن گذشته ستاره سهیل شدی عیبی نداره تو خوش باش منم به همین راضیم ..ممنون اره تولد هر دوتامونه ما هر دو تا بیست شهریور یک شب دنیا اومدیم فقط با یکسال تفاوت .بازم ممنون از لطفت