مزار...
اگر اشتباه نکنم عطر عطر یار منست
کدام دسته گل امروز بر مزار منست
گلی که امده بر خاک نمیداند
هزار غنچه ی خشکیده در کنار منست
گل محمدی من مپرس حال و روز مرا...!؟
به غم دچار چنانم که غم دچار منست
تو قرص ماهی و من برکه ای که میخشکد
خود این خلاصه ی غمهای روزگار منست
بگیر دست مرا تا زخاک برخیزم
اگر چه سوخته ام نوبت بهار منست.
از کتاب : گریه های امپراتور
نوشته: آقای فاضل نظری
اینروزها چقدر یادمان می رود زندگی بکنیم ..زیبا بود به دل نشست
سلام عزیزم .خوبم جای نرفتم همینجا هستم فقط زیاد پای کامپیوتر نیستم .فکر کنم چشمم ضعیف شده وقتی به مانیتور نگاه میکنم خیلی اذیت میشم و چشمم همین طور اشک میاد و به خاطر همین کار با کامپیوتر رو کم کردم .تا حالا حوصله کنم برم دکتر ببینم چه بلایی سر چشمم اومده ..راستی ادرس وبت رو اشتباه میزاری وقتی روش کلیک میکنم یه صفحه وب اختصاصی باز میشه