نیرنگ.....
گفته بودم پیش از این گلخانه ی رنگ من است
حال میگویم جهان پیراهن تنگ منست
استخوانهای مرا در پنجه آخر خورد کرد
آنکه میپنداشتم چون موم در چنگ منست
دوستان همدلم ساز مخالف میزنند
مشگل از ناسازی ساز بد آهنگ منست
از نبردی نابرابر باز میگردم ! دریغ
دیر فهمیدم که دنیا عرصه جنگ منست
مرگ پیروزیست وقتی دوستانت دشمن اند
مرگ پیروزیست اما مایه ی ننگ منست
از فراموشی چه سنگین تر به روی سینه؟! کاش
پاک میکردی غباری را که بر سنگ منست.
از کتاب: گریه های امپراتور
نوشته : فاضل نظری
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
خواهش می کنم این مطلب رو بخونید ان شاء الله و تا می تونید ان شاء الله منتشرش کنید
خیلی ضروری هست
التماس دعا