چلچراغ خانه ی شاهان شدن لطفی ندارد...
خوش آن شمعی که روشن میکند ویرانه ای را.
شاعر معاصر
چلچراغ خانه ی شاهان شدن لطفی ندارد...
خوش آن شمعی که روشن میکند ویرانه ای را.
شاعر معاصر
واسه چشمه های کوچیک...
آسمون قد یه دریاست
واسه دریا آسمونا
وسعت دلای زیباست
کاش نگاه آخر من..
پره اشک شادی باشه
کاش تموم لحظه هاتون
همیشه بهاری باشه.
ه ما گفتند باید بازی کنید
گفتیم با کی ؟؟
گفتند با تیم دنیا
تا خواستیم بپرسیم بازی چی ؟
سوت آغاز بازی رو زدن . فقط فهمیدیم خدا تو تیم ماست
بازی شروع شد و دنیا پشت سر هم به ما گل میزد
ولی نمیدونم چرا هر وقت به نتیجه نگاه میکردم امتیاز ها برابر بود
تو همین فکر بودم که خدا زد پشتم و خندید و گفت :
نگران نباش تو وقت اضافه میبریم حالا بازی کن
گفتم آخه چطوری ؟؟؟
بازم خندید و گفت : خیلی ساده . فقط پاس بده به من
باقیش با من .....
http://www.cloob.com/name/manyekzanam
بدنبال کدامین جاده میگردی دل تنها...
تو را امشب کدامین ابر بیتابی
اسیر آسمان کرده
بدنبال که میگردی که دستانت بسوی آسمان بالاست
بدنبال خدایی؟! نه...!؟
و میفهمم
و میدانم
و میداند...
و میفهمد تو را...
دنیای دردت را
تو را اندوه سردت را
و حتی عشق قلبت را...
دل تنها...
دل تنهای بیفردا
دل تنهای من بس کن...
خدا درتوست.
یا علی گفتیم و دیدیم بهترین...
فریاد شد...
قلب شیعه با گل نام علی دلشاد شد.
یاعلی یاعلی یاعلیویا علی
آمدم دستم به دامانـت علی
من شدم یکباره مهمانت علی
سائلی بر پشت ایوانـت علی...
یاعلی یاعلی یاعلیو یاعلی
آمدم دستم بگیــــری یاعلی
از جوانی تا به پیری یاعلی
سیرم از این زندگانی یاعلی...
یاعلی یاعلی یاعلیو یاعلی
کنج این دفتر خیـسم یاعلی
مینویسم مینویـــسم یاعلی
ده شفایی چون مریضم یاعلی...
یاعلی یاعلی یاعلیو یاعلی
آمدم مشقی بگیـــرم یاعلی
تا ندی از رو نمیرم یاعلی
مینویسم و میمیرم یــا علی...
یاعلی یاعلی یاعلیو یاعلی...
داره دل میل پــریدن یاعلی
درد عاشق را شنیدن یاعــلی
چون تو عاشقی ندیدم یاعـلی...
یاعلی یاعلی یاعلیویاعلی
یاعلی یاعلی یاعلیو یاعلی....
زلاله گل بیمه میون بیشه
مره بکندینه با برگا ریشه
مره بوردنه غریبه جاده
اسا کجه بورم پای پیاده...
نقاب چهره لیلی شدن پروانه میخواهد
خوش آن شمعی که عاشق میشود
پروانه ی ما را...
نوشته ها...بگید که داره میره
مرده ای که تو زنده ها اسیره
نوشته ها...نگید که جاش قفس بود
حتی نفس کشیدنم براش هوس بود.
دلی شکست مسیر عبور را گم کرد
نگاه کردو سکوت و...فقط تبسم کرد
غرور داشت نگفت از عذاب تنهایی
چقدر غربت این قصه را تحمل کرد.