شوریده دل و هوای یاری دارم
در دل سخنی بهر نگاری دارم
صد شوق اگر نگار یاری کندم
صد حیف اگر شکسته بالی دارم
شوریده دل و هوای یاری دارم
در دل سخنی بهر نگاری دارم
صد شوق اگر نگار یاری کندم
صد حیف اگر شکسته بالی دارم
چقدر احساس غم دارم
ازین بودو نبودنها
دارم با گریه میخندم
دراین تاریکی دنیا...
یه سلام آسمـــــونی
به ولی امر و موعود
به امام آخــــری که
سهم اون رنج وبلا بود
یه سلام خسته تر باز...
بخدای مهربونـــــم
چون که از غیبت آقا
من که هیچی نمیدونم
ای خــــدای آسمونا
ای خـــدای دردمندا
تو بحق کرم خــــود
فرجش تعجیل بفرمــا
چون که دنیا پره ظلم شد
مردمم خســـــته...خدایا
باز میــگم با دل و جونم
به حق فاطــــــمه زهرا
صـــــاحب و امام عالم
برا ما عزیزتریـــــنه
ظهورش نزدیــــک بفرما
که امام آخــــــرینه
صلوات و صد سلامـــــم
به امام عصر موعـــود
اون که از اول راهــو
همیشه همراه ما بــود.
غزل غزل ترانه به آیینه و به گلدون
همیشه ذکر خیرم بمونه همراهتون.
و تابستان میسوزد...
از پاییزی که با رسیدنش
برگهای درختان ایستاده چندین ساله میریزد
و پرستو هایی که کوچ میکنند
و دلهای سوخته شاعرانی...؟!
که برسم عادت
از پاییز فصل خزان و جدایی ساخته اند.
دلم سکوتی طولانی میخواهد...
تا در آن رها شوم
و فقط تو را ببینم.
نمیخوام دیگه دنیا رو...
از عالم دیگه دلگیرم
توانم نیست من آخر...
خودم آهسته میمیرم.
کدامین ابر سرگردان...؟!
بزخم من نظر دارد
که سیلاب است چشمانم...
که تاریک است دنیایم.
الهی سایه های غم بسوزه
که دنیا چرخشش فقط دو روزه
الهی دست کس کوتاه نگرده
اگر گرده ازین دنیا نگرده
الهی هیچ درختی خم نگرده
اگر گرده در این عالم نگرده
الهی هیچ گلی پرپر نگرده
اگر گرده میان در نگرده
الهی دست من کوتاه ز دنیاست