سلامم سرد و آهم پر زآتیش
میان مهره ها گم میکنم خویش
یکی رخ میشود در جمع سرباز
و من تا بینهایت میشوم کیش.
از کتاب : و شعر ...تنها بهانه ئست.
نوشته : مریم قاسم پو
به کی بگم زمونه پرپرم کرد
به کی بگم دسته گلاشو آب داد
به کی بگم تمـــــوم آرزومو
سوزوند و خاکسترشو بباد داد.
الهی سهم همـــــــه
سرور و شادی باشـه
الهی تو دلاتــــــــــون
همیشه نور بپاشـــه .
یه وقتایی دلم میگیره از غم
یه وقتا خسته از تقدیر میشم
چرا زاده شدی با من تو ای غم ...!؟
که هر لحظه بدستت پیر میشم.
خدا نگهدار آسمان...!؟
قفس برای من نوشت
زندانیان ابدی
حبس ابد به سرنوشت.
پرنده های عاشق...
صدای بال پرواز
الهی العفوشون
به آسمون میره باز.
زخم شدم شیشه به زخمم نشست
شیشه شدم سنگ سرم را شکست
یارب اگر سنگ شوم لحظه ای...!؟
بر دل این سنگ چه خواهد گذشت.
منبع:......
آیینه ی مهتابم...
دلتنگتر از شیشه
احساس قشنگی که...!
هر لحظه لگد میشه.
در مرام شاعران نیست
گرگیت در لباس میش
کاش نبازیم زندگی رو
کاش نشیم هرگز مات و کیش.
دوستانم...همه رفتند و منم...!
دلخوشم به سر سلامت همه
پیش چشم آسمان نیلگون
این زمین پر از غم است و ماتمه.