ماه رجب ماه عشق سلام و دیدار
به امید روز قشنگ بسیار
محلی مازندرانی ترجمه فارسی
شه بهاره چلچلا ره بنازم بنازم چلچلای بهاری خودمو
ونه قد آونه بالاره بنازم قد وبالاشو بنازم
ونه صدا بهییه بهاره خونش صداش خواندن بهاریه
ونه دئون خدا خدا ره بنازم تو دهنش خدا خدا رو بنازم
بهار هسا شادی شسکا سما بهار است شادی وبشکن وسماء
ونه برمه بیستایی بیستاره بنازم گریه های مخفیانه شو بنازم
سروش انه وه سبزه کنار کنار سبزه هوای خوندن میکنه
اخیرا تو یه کتابی خوندم:
عشق ...اجباری نیست
عشق یعنی اجازه انتخاب به معشوق دادن.
و ما چه خدای عاشقی داریم ...
که حق انتخاب را بخود ما داد.
لالا لالا چرا خوابم نمیاد
مگه زهرای من افتاده درخاک
لالا لالا چرا بیتابم امشب
مگه طفل علی میسوزه در تب
لالا لالا چرا من بیقرارم
مگه من بعد ازین زهرا ندارم.
کاش رفتگر محله ها...
امسال تمام غمها و آلودگی پایان سال را....
با خود میبرد ...
و سال جدید بدون غم و آلودگی سپری میشد.
بیچاره زمستان ...؟!
که موهایش دیگر سفید شده
و فصل هم کم کم...
دستش را برای دوستی سمت بهار دراز خواهد کرد.
در پی معجزه ای چشم براه است هنوز...؟!
جوانه ی آفتابگردانی که زیر تخته سنگی ...!
جا مانده است .